11 ماهگی

معبودا 

دخترم را به بزرگی چیز هایی که داده ای آگاه و راضی کن 

تا کوچکی چیز هایی که ندارد، آرامشش را بر هم نزند 

 عزیزم، خداوند بی نهایت است ، اما ،به قدر نیاز تو فرود میآید 

به قدر آرزو های تو گسترده میشود و به قدر ایمان تو کارگشا میشود

   دوستان عزیز بقیه تو ادامه مطلب .......................

دخمل قشنگم این روزا یعنی نزدیکیای عید سرم خیلی شلوغه، به خاطر همین دیر به دیر وبتو بروز می کنم. امسال خیلی زود گذشت، اولین سالی بود که تو از همون اول های عید پیشم بودی از ، نمی دونی با تو بودن برام چقدر لذت بخشه ، بهترین لحظات عمرم همین یه سال بود که در کنارم بودی.

یکی از اساتیدم تو دانشگاه یه حرف خوبی رو زد که همیشه تو یادمه و منتظر اتفاق افتادنشاستادم آقای دکتر حبیبی تو دوره فوق لیسانسم می گفت اگه خانم ها بدونن موقعی که بچه دار می شن حافظشون دوبرابر می شه هیچ وقت بچه داری رو مانع پیشرفتشون نمی دونن و هی نمی گن خدایا چرا همه سختی ها مال خانم هاست. تازه باید خدا رو هم شکر کرد.

همین حرف استادم باعث شده، شوهرم منتظر یه نبوغ علمی از من باشه

دخمل گلم تو تواین ماه یعنی 8 اسفند دیگه کاملا راه افتادی و چهار دست و پا نمی ری. خودت بدون کمک کسی یا چیزی بلند می شی و راه می ری، منم هر کاری کردم نتونستم عکس خوبی ازت بگیرم آفرین دخملی زرنگم. مامانی به وجودت افتخار می کنه

تازگی ها یاد گرفتی یه چیزی رو تو دستت بگیری و هی را بری و بگی  ددددد و خودتم بخندی به دددد گفتنت

تولد دخملی گلم روز 3 فروردینه نمی تونم همون روز تولد بگیرم این منو خیلی ناراحت کرده، مامانی ازت معذرت می خوام باید بمونه بعد مسافرتمون برات تولد بگیرم، آخه از 27 میریم مسافرت تا 4 و دوباره  آخرای عید هم همینطور. فعلا نمی دونم چیکار کنم تا ببینیم خدا چی می خواد.

یکی از عکس های جامونده توپست قبله . نازنینم همراه امیر علی عشق عمه فاطمه...

عاشق روشن و خاموش کردن پریز برقی، آخرش فک کنم مهندس بشی عسلم...

ورژن جدید دیگه ی استفاده از میز غذا......

نازنین بانو از نمای بالا

بدون شرح.....

عکس همون روزیه که کاملا را افتادی ...........

فدای نشستنت بشم عزیزم، داری تمرین می کنی مودبانه بشینی....

اینجام می خوای ادای مامان و دراری و اسپریو بو کنی، البته به روش خودت ......

لباس های عید نازنین بانوی مامان، که مامانو بابا واست خریدن

لباس هایی که تو اولین قابن و مادر جون و عمو سجاد خریدن و قاب دوم لباس هایی که حاج بابا از مکه واست خرید

واینم هدیه ی خاله زهرا که من عاشق لباستم..